مناجات شب قدر با خداوند رحمان
مـیـهـمانم کـردی و بـارِ سفـر آوردهام دستهـای خـالی و چـشمانِ تـر آوردهام راه دادی بیـنِ خـوبـانت منِ گـمراه را آبـرو دادی و شـرم شـعـله ور آوردهام حال و روزم را ببین و دستهایم را بگیر روسیاهـم! از گـناهـانـم خـبـر آوردهام «یا غیاث المستغیثین» «یا رجاءَالمُذنبین» «یا انیس الذاکرین» اشکِ سحر آوردهام سفرۂ لطف تو پهن و دست-خالی، سر به زیر کوهِ عصیان و ثوابی مختصر آوردهام با «لکَ صمتُ» به زنجیرش کشیدم باز هم حرص شیطان را دمِ افطار در آوردهام فصلِ دقُّ الباب شد پای دعای افـتـتاح آسـمـان آوردهای و بال و پَـر آوردهام روح من مأنوس شد با؛ یاعلیُ یاعظیم تـا خـریـدارم شـوی نـامِ پــدر آوردهام بوتراب و قاهِر الاعداء... والیَّ الولی رو به لطف حضرتِ خیرالبشر آوردهام درگذر از من، به مولانا أمیرالمؤمنین عـاصیام اما شـفـیعِ مـعـتـبر آوردهام! |